جامعه > سلامت - بیشتر افراد کشور ما الان جوان هستند و بدنشان مقاوم است، تا عوارض این آلودگیها بخواهد خودش را نشان دهد چند سال طول میکشد و احتمالا در آینده نزدیک تعداد مبتلایان به سرطانها بیشتر خواهد شد.
امید کریمی، فهیمه حسنمیری: بسیاری از کسانی که در شهرهای کوچک ایران زندگی میکنند، رویای مهاجرت به شهرهای بزرگ مخصوصا پایتخت و بهرهمند شدن از امکانات بیشتر را در سر دارند؛ اما ساکنان کلانشهرها و به ویژه تهرانیها طوری در محاصره مشکلات متعدد شهری، اجتماعی و محیط زیستی قرار گرفتهاند که نه تنها زندگی در این شهرها برایشان لذت بخش نیست بلکه گاهی به یک کابوس وحشتناک تبدیل میشود. هوای آلوده که مجال نفس کشیدن باقی نمیگذارد، اخبار نگرانکننده درباره آلودگی آب و مواد غذایی، رشد انواع سرطان، بیماریهای تنفسی و روحی بخشی از مشکلاتی است که ساکنان شهرهای بزرگ با آنها مواجهند.
برای بررسی این مسائل میزگردی در خبرآنلاین با حضور دکتر ایرج خسرونیا، رییس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران و محمد درویش، کارشناس محیط زیست و عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور برگزار شد که میخوانید:
سالهاست تهران و شهرهای بزرگ دیگر با معضلی به نام آلودگی هوا مواجهند و دلایل مختلفی برای به وجود آمدن و تشدید آن ذکر شده. به نظر شما دلیل اصلی آلودگی هوا در حال حاضر چیست؟
درویش: قدمت بحث آلودگی هوای ما به سال 1336 میرسد که روزنامه اطلاعات در آن زمان نسبت به این قضیه هشدار داد. سال 1345 نیز درباره آلودگی هوا سمیناری در تهران برگزار شد و سال 1350 تا 1355 اولین برنامه پنج ساله مبارزه با آلودگی هوا تدوین شد. اگر بخواهیم به عامل اصلی اشاره کنیم باید این را بگویم که من شهروند در تهران یا در کلانشهرهای دیگر، گزینهای به جز استفاده از خودروی شخصی ندارم. اگر سیستم حمل و نقل عمومی ما به ویژه سیستم حمل و نقل ریلی و اتوبوسهای سریعالسیر گسترش یافته بود و تردد را در سطح شهر کاهش میدادیم، بسیاری از مشکلاتی که الان دامنگیر ما شده است وجود نداشت.
نمیخواهم کیفیت بد سوخت، میزان 60 میلیون لیتر مازوتی که در کارخانههای اطراف تهران و نیروگاهها میسوزد، فعالیتهای معادن اطراف تهران که ذرات گرد و غبار را اضافه میکند یا ریزگردها که از خارج وارد میشود را نفی کنم اما برای چیزی که وابسته به مدیریت شهری است و 200 میلیارد دقیقه وقت تهرانیها را در سال تلف میکند و میتوانستیم آن را حل کنیم هم کاری نکردیم. اگر نمیتوانیم مشکل ریزگردهای عراق را حل کنیم یا این که به دلیل مشکلاتی نمیتوانیم مازوت را با گاز یا مواد دیگر جایگزین کنیم، این مشکل را که میتوانستیم حل کنیم. اما متاسفانه میبینیم که این قضیه هم در گروکشیهای سیاسی به نتیجه نمیرسد.
متروی تهران تنها مترو در جهان است که قبل از این که به مرحله بهرهبرداری برسد کارمندانش بازنشسته شدند، این اصلا یک طنز است. الان با وسعت 70 هزار هکتاری تهران، تنها در 35 تا 37 درصد آن خطوط مترو گسترش پیدا کرده است. همین الان اگر طرح زوج و فرد را اجرا نکنیم این خطوط در حال انفجار هستند. باید دید چرا این خطوط را گسترش ندادهایم. شهرداری میگوید ما این امکان را داریم که سالانه 15 کیلومتر ریل و قطار و واگن و تونل بسازیم اما در عین حال اتوبان صدر را دو طبقه میکند، تونل توحید و تونل نیایش را میسازد و برای اتوبانسازی هزینههای گزاف خرج میکند. در سال 500 هزار خودرو وارد تهران میشود که فقط اگر بخواهیم پارکینگ درست کنیم باز هم روند اتوبانسازی ما جوابگو نیست. باید کاری کنیم که هزینه استفاده از خودروی شخصی در کشور ما افزایش پیدا کند. خودرو را باید برای مسافتهای بین شهری استفاده کنیم یعنی همان کاری که در نیویورک و لندن و سیدنی اتفاق میافتد و کسی از خودروی شخصی برای کارهای روزانه استفاده نمیکند چون وسایل نقلیه عمومی در دسترس و ارزان هستند.
این حرفی که شما میزنید به این معنی است که محدودیت در استفاده از خودرو ایجاد شود. خوانندگان سایت ما هم به این نکته اشاره کرده بودند که اگر قرار است محدودیت ایجاد شود پس مالیات، بیمه و عوارضی که میپردازند هم باید کم شود.
درویش: این هم حرف درستی است. اما اگر آن شهروند بداند پول مالیاتی که میدهد صرف این میشود که مترو ساخته شود و باعث میشود خودش راحت تر سفر کند و در ترافیک نماند، از دادن مالیات احساس رضایت میکند. ولی شهروند ما میبیند از استفاده از خودروی شخصی در روزها و مناطقی محروم میشود ولی برای رفت و آمد به مشکل برمیخورد.
مسوولان اعلام میکنند که 18 میلیارد دلار خسارت سالانه آلودگی هوا در ایران است و 10 میلیارد دلار آن به تهران مربوط است. خودشان هم اعلام میکنند که همه هزینههای مربوط به گسترش خطوط حمل و نقل ریلی در ایران، یعنی در تهران، اصفهان، مشهد، تبریز، اهواز و ... حدودا سالی یک میلیارد دلار هزینه میخواهد، بقیه موارد را هم فکر کنید 500 میلیون دلار. یعنی اگر 10 درصد خسارت آلودگی هوا صرف مهار پایدار آلودگی هوا میشد الان دیگر این مشکلات حل بود. ما آن 10 درصد را هزینه نمیکنیم ولی آن 18 میلیارد دلار را راحت از خزانه ملت میپردازیم. هم به این علت که ناملموس است و هم این که ملاحظات زیستمحیطی در سبد اولویتهای راهبردی در صحن بهارستان جایی ندارد.
این مساله به مدیران محیط زیستی ما هم برمیگردد.
درویش: بله به عنوان مثال آقای محمدیزاده هنگامی که استاندار خراسان بود به مدیر منابع طبیعی گفت یا مجوز میدهی که من شهرک صنعتی بزنم یا اگر مجوز ندادی من اصلا مدیر منابع طبیعی نمیخواهم. این حرف در آن زمان اصلا جنجال بزرگی به پا کرد. ایشان استانداری بود که اصلا محیط زیست جزو دغدغههایش نبود. بعد ایشان میآید میشود رییس سازمان محیط زیست. آقای دلاور نجفی آن زمان معاون محیط طبیعی سازمان محیط زیست بود و خاطرهای تعریف میکند که خیلی خاطره جالبی است. ایشان میگوید ما رفتیم خدمت رییسجمهور و گفتیم تعدادی از استاندارها به ما پیشنهاد کردند که چند منطقه حفاظت شده در محدوده تحت امرمان اضافه کنیم. رییس جمهور میپرسد کدام استانها؟ جواب میدهند که اصفهان، فارس، شیراز و خراسان رضوی. آقای احمدینژاد جواب میدهد اصفهان و فارس شاید، ولی استان خراسان رضوی را باورم نمیشود چنین چیزی را خواسته باشد.
به نظر میرسد مشکلی که وجود دارد این است که مدیران ما توسعهگرا هستند و به پایداری فکر نمیکنند. کسانی هستند که همه چیز را در توسعه صنعتی میبینند.
درویش: بله این یک زنجیره است. عدهای بر این باورند که این مدیران و رهبران جامعه هستند که باید جهتگیریها را تغییر دهند و این مساله در طول تاریخ بسیار خودش را نشان داده که یک فرد به عنوان قهرمان ملی میتوانسته جهتگیری تاریخی یک ملت را عوض کند. اما الان به دلیل تراکم وسایل ارتباط جمعی و اینترنت و این که هر کدام از ما میتوانیم یک رسانه باشیم، این شرایط تغییر کرده است. الان به نظر میرسد بیشتر این ملتها و خود افراد هستند که میتوانند مطالبات خودشان را به رهبران جوامع دیکته کرده و جهتگیریها را تغییر دهند.
اما میبینیم که این قضیه در جامعه ایرانی اتفاق نمیافتد.
درویش: بله در جامعه ایرانی اجازه داده نشده که این اتفاق بیفتد. ناآگاهی و تزریق نکردن اطلاعات کافی به مردم به این روند منجر میشود که ندانند باید چه مطالباتی داشته باشند و گاهی روی خواستههایی که به نفعشان نیست اصرار میکنند. به عنوان مثال نمایندگان مجلس که درواقع عصاره مردم هستند تصمیم میگیرند که دولت موظف است به هر کسی تا سال 85 چاه غیرمجاز زده، مجوز دهد. این در حالی است که همه متخصصان میگویند ما با بحران افت سطح آب زیرزمینی مواجه هستیم و باید جلوی تخلفات را بگیریم اما نمایندگان مجلس چنین قانونی را تصویب میکنند و در واقع به متخلف این پیام داده میشود که نگران نباش و اگر تخلف کردی و مقاومت کردی از تو پشتیبانی میشود.
ما 14 میلیون و 800 هزار بیسواد در کشور داریم که 95 درصد آنها در بخش کشاورزی هستند و توانایی پذیرش اطلاعات جدید را ندارند و در عوض بیشترین متخصص بیکار را در بخش کشاورزی داریم. 116 هزار متخصص لیسانس، فوق لیسانس و دکترای بیکار در بخش کشاورزی، منابع طبیعی و محیط زیست داریم که زمین و درنتیجه قدرت کار کردن ندارند.
امسال طولانیترین دوره آلودگی هوا را داشتیم؛ روند آلودگی هوا از نیمههای آذر شروع شد و به غیر از چند روز وقفه همینطور ادامه داشته است. هشدارهایی درباره افزایش میزان سقط جنین، تولد کودکان نارس، حملات قلبی و تنفسی بر اثر آلودگی هوا داده میشود. نظر شما به عنوان یک متخصص در این زمینه چیست؟ آلودگی هوا چه بلایی سرمان میآورد؟
خسرونیا: هر چیزی که در هوا وجود داشته باشد روی بدن ما تاثیر منفی یا مثبت خواهد گذاشت. یکی از آنها اکسیژن است که خوب است، ازت هست که مقداری از آن خوب است و وقتی تبدیل به مواد دیگری شود خوب نیست، سولفورها مقداری در هوا وجود دارند که وقتی به اسید تبدیل شوند مضر هستند، ذرات ریز زیر دو و نیم میکرون به راحتی وارد سیستم تنفسی ما میشود و باعث بروز مشکلات مزمن تنفسی شده، به ریه و در مواردی مری و معده آسیب میزند، مواد مضر موجود در هوا روی پوست ما، روی مخاط چشم و مخاط بینی اثر نامطلوب میگذارد، این مواد میتواند تقسیم سلولی در پوست را مختل کرده و به سرطان پوست منجر شود، مغز و اعصاب، خون، گوارش، مخاط، بینی، قلب و ... به طور کلی میتوان گفت سیستمی از بدن وجود ندارد که از آلودگی هوا در امان باشد. مواد سمی مستقیما وارد مغز استخوان ما میشود که ممکن است باعث کمخونی یا سرطان شود. ممکن است در آیندهای نه چندان دور با تعداد زیادی بیمار با مریضیهای مزمن سیستم تنفسی، گوارشی و مغزی مواجه باشیم و در 15 – 10 سال آینده به دلیل انواع مواد آلودهکننده و پارازیتها سرطانهای پوستی و مخاط زیادی داشته باشیم.
در حال حاضر اعلام میشود که در هوا آلودگی سمی وجود ندارد. مثلا Co در حد بالایی نیست، سرب نداریم و فقط ذرات معلق وجود دارد. فکر میکنید فقط ذرات معلق باعث این آسیبها میشود؟
خسرونیا: آنچه مشاهده میشود مهمتر از حرفهایی است که گفته میشود. ما آنچه میبینیم و مریضهایی که به بخش اورژانس مراجعه میکنند را مد نظر قرار میدهیم که نشاندهنده این است که هوای ما آلوده به مواد مختلف است یعنی میزان نیترات، Co، So 2 و ذرات ریز معلق بالایی در هوا وجود دارد. تعداد زیادی افراد مسن، جانبازان جنگ و مجروحان شیمیایی به دلیل این آلودگی هوا به بیمارستانها مراجعه میکنند. حتی اگر انکار شود که این مواد در هوا وجود دارد، تابلوهای اعلام آلودگی هوا که در خیابانها وجود دارد روشنگر بسیاری مسائل هستند. کسی نمیتواند بگوید فضایی که در آن زندگی میکنیم آلوده نیست، اما بیشتر افراد کشور ما الان جوان هستند و بدنشان مقاوم است، تا عوارض این آلودگیها بخواهد خودش را بیشتر نشان دهد چندین سال طول میکشد و بعد نتایج ناگوار آن بیشتر مشخص میشود. احتمالا در آینده نزدیک تعداد مبتلایان به سرطان پوست، سرطان سیستم تنفسی و انواع بیماریهای دیگر بیشتر خواهد شد.
آمار دقیقی وجود دارد که بتوان گفت آلودگی هوا به صورت مشخص چه تاثیراتی روی وضعیت سلامت افراد جامعه گذاشته است؟
خسرونیا: ما به آماری که از پذیرفتهشدگان بخشهای اورژانس وجود دارد استناد میکنیم. اما کسی که به بیمارستان مراجعه میکند در پروندهاش نمینویسند به علت آلودگی هوا مراجعه یا فوت کرده بلکه علت بیماری او را مینویسند و به این دلیل نمیتوانیم آلودگی هوا را مستقیما مقصر دانسته و به رخ مسئولین بکشیم. اگر میگذاشتند بنویسیم که شخص به علت آلودگی هوا به نارسایی تنفسی مبتلا شده، شخص میتوانست برود شکایت کند و حساب کنید چند شکایت به دادگاه میرفت.
یعنی نمیتوان این موارد را ثابت کرد و به مسوولان هشدار داد؟
خسرونیا: همه کسانی که در راس کار هستند این موارد را میدانند.
درویش: یک روش دیگر هم برای ثابت کردن هست و آن این که میانگین ابتلا به بیماریهایی که به نحوی با آلودگی هوا مرتبط است را در کلانشهرهایی مثل تهران و اصفهان با شهرهای دیگر مثل کاشان و کرمان مقایسه و بررسی کنیم که از هر 100 یا 1000 نفر چند نفر به بیمارستان مراجعه میکنند. به این ترتیب میتوان فهمید که چرا یک بیماری خاص در تهران انقدر مراجعه کننده دارد در صورتی که مثلا در بیرجند کمتر است و بنابراین میتوان به نتیجه رسید که به دلیل آلودگیهایی است که در تهران وجود دارد. این انتقاد نسبت به وزارت بهداشت وجود دارد که به دلیل ملاحظات مختلف، این آمارها و بررسیهای پژوهشی را منتشر نمیکند. ما هنوز یک گزارش مستند و قابل انتشار نداریم که نشان دهد آلودگی هوا چقدر امید به زندگی را در کلانشهرهای ایران کاهش دهد.
کشورهای دیگر چطور قضیه آلودگی هوا را مهار کردند؟
درویش: بحث آلودگی هوا اولین بار به صورت جدی در سال 1952 در لندن پیش آمد که مهدود عظیمی ایجاد شد و چهار هزار نفر تلفات داشت. در مکزیکوسیتی و بسیاری از کلانشهرهای دیگر هم این مساله وجود داشت ولی آنها این قضیه را حل کردند، یا نیویورک که تعداد خودروهایش به مراتب بیشتر از تهران بوده است اما میبینیم که آنجا آلودگی هوا ندارد. پس این مشکلی نیست که نتوان آن را با مدیریت انسانی برطرف کرد. ما باید به سمت گسترش سیستم حملونقل عمومی میرفتیم، کیفیت سوخت را بهبود میبخشیدیم، کیفیت خودروها را افزایش میدادیم اما به بهانههای مختلف هیچکدام از این کارها را انجام ندادیم و حواسمان نبود که چه خسارتهایی به بار خواهد آورد. اگر برای شهروند این گزینه را مهیا میکردیم که به جای استفاده از خودروی شخصی و سوخت بیکیفیت، از مترو و اتوبوس استفاده کند امروز بسیاری از این مشکلات را نداشتیم. مساله اینجاست که شهروندان چارهای جز استفاده از وسایل نقلیه شخصی ندارند. بهترین و پایدارترین کار گسترش سیستم حملونقل عمومی است و پس از آن به این رسیدگی کنیم که چرا خودروسازی ما وقت میگیرد که تا دو سال دیگر با یورو 2 به کار خودش ادامه بدهد. موتورهایی که استفاده میکنند اصلا استعداد تبدیل شدن به یورو 4 را ندارد. از طرف دیگر، وزارت نفت میگوید بر فرض که من سوخت باکیفیت به شما تحویل دادم، با سامانه سوخت خودروهای موجود، این سوخت هم کارساز نیست. خودروساز هم میگوید بر فرض که من استانداردم را به یورو 6 رساندم، وقتی سوخت مناسب وجود نداشته باشد چه فایدهای دارد؟ در این میان سازمانی نیست که حرف نهایی را بزند و بگوید در این بازی شما مردم هستند که جانشان به خطر میافتد.
مردم برای حفاظت از خودشان در برابر آسیبهای این سموم چه کارهایی میتوانند بکنند؟ رژیم غذایی یا به عنوان مثال شیر و سبزیجات میتواند در مقابله با این سموم تاثیر داشته باشد؟
خسرونیا: رژیم غذایی تا حدودی موثر است و مقاومت بدن را بالا میبرد، همانطور که در مسمومیتها وقتی از لبنیات و سبزیجات و میوهجات تازه استفاده شود دفاع بدن بالا میرود. البته اینها هم تا حدودی موثر است. نمیشود هم از سم استفاده کرد و هم از قرص ضدسم چون بالاخره یک روز آن سم غلبه میکند.
درویش: مساله اینجاست که همین مواد غذایی هم آلوده است و حتی گوشت، مرغ و ماهی که میخوریم هم همینطور، آنها هم از آلودگیها در امان نیستند.
خسرونیا: بله همین دو سال پیش بود که اعلام کردم سبزیجاتی که در جنوب شهر هست آلوده است. پسابی که به سبزی میدهند، کود نامناسب و هوای آلوده همه اینها باعث میشود نه تنها سبزیجات و صیفیجات بلکه میوههایی که مصرف میکنیم هم سالم نباشند. مساله اینجاست که بدن ما به این مواد سمی عادت کرده اما اگر یک مقدار این آلودگیها بیشتر شود آسیبهای جدی به ما میرسانند.
درویش: شاخصی در محیط زیست وجود دارد به نام شاخص سرزمین شاد. بر اساس این شاخص، مردمی شادتر هستند، افسردگی آنها کمتر است و ضریب کاری آنها بالاتر است که در سرزمینی زندگی میکنند که پایداری اکولوژیکی این سرزمین بالاتر است و مواهب طبیعی گیاهی و جانوری آن از امنیت روانی بیشتری برخوردار است. یعنی کاملا این دو مقوله محیط زیست و سلامت روانی افراد به هم مرتبط هستند. وقتی زمین و هوا و آب آلوده میشود، وقتی موجودیت حیات گیاهی و جانوری به خطر میافتد، مردمی هم که در این سرزمین زندگی میکنند، از ضریب شادمانی کمتری برخوردارند.
به همین دلیل هم است که در رتبهبندی این شاخص، بین 151 کشور دنیا امریکا و روسیه و سایر کشورهای ثروتمند اروپایی در صدر جدول نیستند بلکه کاستاریکا، ویتنام، گواتمالا، پاناما و ونزوئلا هستند که جزو 10 کشور اول دنیا هستند. رتبه امریکا 105 و رتبه روسیه 122 است. ایران در این رتبهبندی در سال 2006، در جایگاه 68 بود اما در سال 2010 سقوط کرد و به 81 رسید. این نشان میدهد که با این که وضعیت ما هنوز از بسیاری کشورهای صنعتی بهتر است اما روند شتابناک افتی را طی میکنیم.
این هم به آن دلیل است که یکدفعه و بدون در نظر گرفتن ملاحظات زیستمحیطی و بدون ترمز میخواهیم رشد اقتصادی زیادی را تجربه کنیم. به عنوان مثال این که میخواهیم در کوتاهترین راه، خط لوله اصلی گاز عسلویه را به مرکز کشور برسانیم و میگوییم مسیر باید از دل جنگلهای دنا رد شود، 30 هزار درخت بلوط را قطع میکنیم برای این که این مسیر در کوتاهترین راه اتفاق بیفتد و متوجه نیستیم این کوتاهترین راه میتواند چه خسارتهای گرانباری را به سرمایههای زیستی این کشور وارد کند. عین این اتفاق در جادهسازی یا در جانمایی مراکز صنعتی هم در حال وقوع است، عین این اتفاق سبب شد دریاچه ارومیه را به عنوان یک قطب تنظیمکننده تعدیل اقلیمی و ظرفیت گرمایی ویژه در شمال غربی کشور از دست بدهیم.
با ترویج شتابان خودکفایی در کشاورزی، وسعت اراضی کشاورزی را در کمتر از 20 سال، از 320 هزار هکتار به 680 هزار هکتار رساندیم. آبی به حجم 3.6 میلیارد مترمکعب را به کشاورزی اختصاص دادیم و یادمان رفت که حقابه طبیعی دریاچه ارومیه 3.1 میلیارد هکتار است و از دست رفت و حالا دریاچه ارومیه تبدیل شده به یک کویرزار 390 هزار هکتاری و همان ذرات نمک و خاک هم سلامتی مردم را تهدید میکند و هم اراضی کشاورزی را از حیز انتفاع خارج میکند. یعنی اینطور نیست که فکر کنید اصرار ما بر پایبندی بر موازین حفظ ملاحظات محیط زیستی یک اصرار لوکس است، اتفاقا این اصرار باعث میشود کیفیت زندگی به صورت درازمدت برای نسل امروز و فردا حفظ شود و خسارتهای اقتصادی کشور کم شود. این یک اصل یکصدساله محیط زیستی است که برای حکومت بر طبیعت باید از قوانین آن پیروی کرد. ما این قانون را برای نمایش توانمندیهای دولت متبوع خودمان زیر پا میگذاریم و خسارت آن را نسلها و نسلها بعد میپردازند. چرا ما باید در کشوری که در کمربند خشک دنیا قرار گرفته است و میانگین بارندگی آن یک سوم میانگین جهانی است، همه فشارها را بگذاریم روی خودکفایی در کشاورزی؟ که این کار باعث تاراج گسترده سفرههای آب زیرزمینی شود، افزایش خشکی تالابها و دریاچهها را در پی داشته باشد، به افزایش ریزگردها منجر شود و ساکنان کلانشهرها با آلودگی حاصل از آن مواجه شوند.
به نظر میرسد ما در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلاتی هستیم که آمریکا و اروپای دهه 60 با آنها مواجه بودند. در آن زمان و در هنگام توسعه آن کشورها، بیماریهای سختی در آنجا به وجود آمد، آیا ما هم به همان سمت میرویم؟
خسرونیا: یک ایرادی که در کار ما وجود دارد این است که باید همه چیز را خودمان تجربه کنیم و از تجربیات دیگران استفاده نمیکنیم. وقتی میبینیم کشورهایی با چنین مشکلاتی روبهرو بودند باید ببینیم چه راهی را رفتند و تجربه گرفته و از آن مسیر نرویم. مشکلاتی که الان ممکن است پیش بیاید بسیار خطرناکتر از آن زمان است، در آن زمان جمعیت خیلی کم بود ولی الان جمعیت بسیار بیشتر شده است. ضمن این که الان بیماریهای ویروسی و شیمیایی خیلی بیشتر از آن زمان است. بنابراین اگر روزی ما به آن حد برسیم، خیلی بیشتر از آمار آنها و چهار هزار نفر تلفاتشان کشته خواهیم داد. الان هم ما تعداد بسیار زیادی کشته بر اثر هوای بد داریم اما جایی نوشته نمیشود. آنها آمار اعلام کردند و گفتند ما این تعداد کشته را داشتیم اما ما آمار نداریم و حتی نمیگویند یک نفر بر اثر هوای آلوده فوت کرده است.
پارسال اعلام شد بیش از چهار هزار نفر بر اثر آلودگی هوا مردند.
خسرونیا: آن آمار هم طوری بود که یک شخص خودش کار تحقیقاتی کرد و این عدد را اعلام کرد اما جایی در جواز دفن نمیتوان نوشت مرگ بر اثر آلودگی هوا. همانطور که هشدار داده بودند و گفته بودند تلفات آلودگی هوا از زلزله هم بیشتر است، ما تعداد زیادی افراد پیر و جوان را بر اثر این مساله از دست میدهیم ولی ملموس و محسوس نیست و به همین علت به آن بیتوجهی میشود.
درویش: در کنار این مرگ فیزیکی و حتی خطرناکتر از آن، مرگ روانی است که ناشی از تشدید آلایندهها در جامعه به وجود میآید. کاهش صبر و تحمل مردم را نباید دست کم گرفت و باید به هشدارها مبنی بر افزایش نزاع میان مردم توجه کرد. تاثیرات محیط زیست بر سلامت روان مردم تاثیرات کمی نیست، به عنوان نمونه اداره راهنمایی و رانندگی اصفهان اعلام کرد که در شش ماهه اول سال 90 که زایندهرود خشک شده و آلودگی شدیدتر شده بود، میزان تخلفات رانندگی و میزان پرخاشگری رانندگان افزایش یافته بود. اینها همه نشان دهنده این است که اگر به این مساله بیتوجه باشیم مرگ آخرین پلهای است که وجود دارد و قبل از آن با مسائلی مانند کاهش کیفیت زندگی، کاهش راندمان کار، پرخاشگری و بیحوصلگی مردم و تغییر ارزشهای اخلاقی روبهرو خواهیم بود که همه ناشی از افت شاخصهایی است که نشاندهنده کیفیت محیط زیست است.
مدتی پیش و به مناسبت روز هوای پاک، شهرداری اهواز قلیانها را جمعآوری کرده و با غلتک از روی آنها رد شد، در حالی که به نظر میرسد انجام چنین کارهایی با توجه به شرایط موجود مثمرثمر نباشد. به نظر شما اینگونه کارها یا زوج و فرد کردن خودروها و طرحهایی مانند آبپاشی و مهپاشی فایدهای هم دارد؟
درویش: مشکل ما در بحث آلودگی هوا این است که ما علت اصلی را رها کرده و خودمان را با معلولها سرگرم میکنیم. به جای پرداختن به قلیان و سیگار و آبپاشی و زوج و فرد کردن خودروها باید دید دلایل اصلی آلودگی هوا و تداوم آن چیست؟ چرا بقیه توانستند این مشکل را حل کنند و ما نتوانستیم؟ متاسفانه ما به این مشکل به صورت ریشهای نمیپردازیم و با مسائل احساسی وارد عمل میشویم.
طرحی که مدتی است مطرح شده، استفاده از متانول به عنوان سوخت است. عواقب آن را چگونه ارزیابی میکنید؟
خسرونیا: با این کار یک ماده سمی به مواد سمی دیگری که در فضا وجود دارد اضافه میشود. این ماده سمی اگر به میزان کمی باشد ممکن است آُسیب نرساند ولی وقتی به حد زیاد و کشندهای برسد، به وسیله سیستم تنفسی وارد بدنمان میشود و اولین اثری که میگذارد مسمومیت عصبی است به این صورت که سیستم عصبی را مختل میکند. الان چرا انقدر شاهد دعوا و پرخاشگری در سطح شهر هستیم؟ این همه میزان چاقوکشی و آسیب رساندن به دیگران به چه علت است؟ اینها به این دلیل است که این مسمومیتها روی مغز اثر گذاشته و سیستمهای عصبی را مختل میکند به طوری که در مقابله با هر اتفاقی قدرت تفکر وجود ندارد. متانول هم که بیاید این اتفاق را تشدید میکند و بیشتر از این سیستم عصبی ما را از کار میاندازد. در ابتدا ممکن است به صورت پرخاش خودش را نشان دهد ولی درنهایت به صورت کندی کار مغز و کندی حرکات بدن درمیآید و جامعهای را شاهد خواهیم بود که افراد آن خموده و بیتحرک میشوند. فضای الان ما مانند گازگرفتگی بخاریها است و به همان شکل بیسروصدا آدم را از بین میبرد. آن گازگرفتگی به شکل حاد و ناگهانی اتفاق میافتد اما آلودگی هوا به صورت مزمن و طولانی اثر میگذارد.
درویش: دغدغه ما به عنوان فعال محیط زیست این است که استفاده از متانول به عنوان یک سوخت زیستی در کشوری که فقط هفت درصد وسعت آن رویشگاه جنگلی است، غلط است. اولویت ما این نیست که منابع زیستی و گیاهی خودمان را به مصرف سوختن برسانیم. بزرگترین تهدید ما برهنگی سرزمین است. ما داریم از فرسایش بادی و بیابانزایی رنج میبریم و همه اینها به این دلیل است که وسعت جنگلهای ما به شدت از استانداردهای جهانی کمتر است یعنی سهم هر ایرانی از فضای سبز، هجده صدم هکتار است و میانگین آن هشت دهم هکتار است، یعنی کمتر از یک چهارم. بعد در این شرایط که مسوولین سازمان جنگلها و نخبگان اعلام میکنند که ما دست کم شش میلیون هکتار کمتر از آن چیزی که باید جنگل داشته باشیم جنگل داریم، منطقی است که بخش دیگری از منابع زیستی و رویشگاههای جنگلی خودمان را بسوزانیم برای این که سوخت تامین کنیم؟ آن هم در شرایطی که ما مزیتهای به مراتب ارزانتر و فراگیرتری داریم. ما انرژی خورشیدی، انرژی بادی، جزر و مدی و زمینگرمایی داریم، علاوه بر این، بزرگترین منابع سوخت گازی را داریم و جزو پنج کشور اول در منابع نفتی هستیم. اینها دلایل نگرانیای است که چرا اصلا باید برویم سمت متانول؟
درباره کیفیت سوخت متانول ایران هیچ اطلاعی در دست نیست؟ این که کیفیت آن چطور است و میزان آلایندگی آن در چه حدی است؟
درویش: متخصصانی که در این حوزه هستند اعتقادشان بر این است که اگر سهم اتانول در سوخت به 30 درصد برسد، یعنی همان اتفاقی که الان در حال رخ دادن است، عوارض بسیار شدیدی در حوزه سلامت را به دنبال دارد از جمله این که روی بینایی بسیار تاثیر میگذارد. انجمن خودروسازان هم اخیرا نامه سرگشادهای نوشته و نگرانی خودش را از این موضوع اعلام کرده بود.
درباره سایر آلودگیهای زیستمحیطی در چه وضعیتی قرار داریم؟
درویش: این درست است که شدیدترین نوع آلودگی، آلودگی هواست چون انسان چیزی در حدود 6 برابر آبی که در روز نیاز دارد به هوا نیاز دارد ولی آب و غذا هم به صورت درازمدت میتوانند روی سلامت اثر بگذارند. آلودگی آب و آلودگی خاک دو معضل بسیار قابل توجه هستند. اخیرا یک بررسی روی میوههای وارد شده به میدان ترهبار تهران انجام و مشاهده شده که بعضی از سمومی که در این میوهها هست، بیش از 20 سال است مصرفشان قدغن شده است ولی هنوز این سموم در میوهها هست از جمله د.د.ت. این سموم چرا در میوهها پیدا میشود؟ به این دلیل که تا دهها و دهها سال در خاک وجود دارد.
خسرونیا: در بعضی از نقاط ایران سرطان مری و دستگاه گوارش بیشتر از سایر قسمتهاست مثلا مناطق شمال، شمال غربی و شرق. در بررسیها مشخص شده که خاک انقدر به مواد رادیواکتیویته آلوده است که باعث سرطان میشود.
در کنار آلودگیهای زیستمحیطی، درباره تاثیرات پارازیت روی سلامت هم که نگرانیهای زیادی را موجب شده، توضیح دهید.
خسرونیا: هر چیز زایدی که در فضا وجود داشته باشد اعم از ذرات ریز، گازهای مختلف یا امواج روی سیستم بدنی انسان اثر میگذارد. نه تنها، پارازیتها یا آنتنهای مخابراتی بلکه به طور کلی امواج برای سلامت انسان مضر هستند. هرچه بدن ضعیفتر باشد بیشتر این مواد مضر را دریافت میکند به همین دلیل زنان باردار و جنین آنها بیشتر تحت تاثیر قرار میگیرند. آمار نشان میدهد که سقط جنین نسبت به 10 سال گذشته بیشتر شده است و این که به دلیل آلودگی هوا، امواج مخرب یا تغییر رژیم غذایی است باید بررسی شود.
امیدی برای پشتسر گذاشتن این مشکلات وجود دارد؟
درویش: با وجود همه خبرهای نگرانکننده و چشمانداز تیره و تاری که ارائه میشود، اینطور نیست که نشود کاری کرد. باید یادمان باشد که بشر همچنان این توانمندی را دارد که دوباره استانداردهای لازم را برای کیفیت زندگی به دست بیاورد. این اتفاق در کشور ما هم میتواند بیفتد اگر چیدمان طراحی توسعه خودمان را بر مبنای ملاحظات بومشناختی از نو تعریف کنیم. ما چند کار اساسی را در کشورمان باید انجام دهیم؛ یکی از آنها این است که به سمت استحصال انرژیهای نو از جمله انرژی خورشیدی و بادی برویم و به این ترتیب مصرف سوختهای فسیلی را کمتر و کمتر کنیم. این کار میتواند به شدت میزان بار آلایندگی را در اتمسفر کاهش دهد، ما باید برویم به سمت کاهش مصرف کود شیمیایی، باید برویم به سمت ارتقای راندمان آبیاری در بخش کشاورزی، باید مصرف ظروف پلاستیکی یک بار مصرف را به کمینه برسانیم، مدیریت زبالهمان را درست کنیم. اما اینها کارهایی نیست که افراد یا دولتها به تنهایی بتوانند انجام دهند و همه مسائل درست شود بلکه هم شهروندان و هم مسوولان باید به محیط زیست بیش از پیش توجه کنند و آنها را در برنامههای خود قرار دهند تا اوضاع بهتر شود.
نظرات شما عزیزان: